چقدر دوست دارم بشینم روبرویت، چشمهایم را ببندم و تو برای بگویی، بگویی و بگویی
از درونم، از آنچه بر من میگذرد، از آنچه پیش می آید، از بایدها و نبایدها و...
خوب میدانی که چقدر حسرت نبودنت را خوردم
خوب میدانی که نبودنت با من چه ها که نکرد
...
و آخر نمیدانم که تو سهم من در این دنیای دون هستی یا نه
کاش بودی
کاش بودی
که مثل همیشه سخت به تو نیازمندم
خواهر من ادم با ی اسا کشی این همه اذیت نمیشه که :)
ولی انصافن نبودن ی چیزایی حتی خیلی کوچیک رو ح ادم رو سخت ازاد میده :\