امروز روز ولادتت هست و من از صبح ذکر یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی رو گرفتم.
میدونی دخترا همه درد دلشون رو همه غمهاشون رو به مادرشون میگن.
من هم یکی یکی دردها و غمهام رو به تو میگم، تویی که همیشه برام مادری کردی،
چقدر دلم برای آغوشت تنگ شده
هیچ وقت یادم نمیرود شبی را که مرا در آغوش گرفتی و من در موقع حلقه دستانت به دور خودم بود که فهمیدم چرا مادر تموم عالمی
بیا بیا و سری به دخترکت بزن که باز در آماجی در دردها گرفتار آمده بیا که هیچ پناهی به غیر از تو ندارد، بیا که هنوز زنان سیلی میخورند...